تا میکده خالی از شراب است
حال من خسته دل خراب است
دست از سرم ای طبیب بردار
داروی دلم شراب ناب استدور از لب نوش ساقی امشب
چون چشمه دو چشم من پر آب است
ساقی به سراغت آمده شمسبرخیز،برخیز چه جای خواب است

خوشا آنکه همچون تو مست از جهان می رود
خوشا آنکه همچون تو مست از شراب الست از جهان می رود
خوشا آنکه همچون تو در خواب مست
به دور از غم هرچه هست از جهان می رود
کسی با خود از این جهان ارمغانی نبرد
خوشا آنکه همچون تو با جام و نامی به دست از جهان می رود
پس از تو نه می می توان نوش کرد
نه بر نغمه و سوز سازی توان گوش کرد
چه فخری به خود می فروشد زمینکه همچون تو رامشگری را در آغوش کرد....
